۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

كوروش

برگرفته از یک فیلم کوتاه کوتاه درباره ی کوروش:

در جنوب عراق رخ داد.بر روی یک معبد زندانی شده توسط درختان که امروز زیر 2000 سال خاک و سنگ پنهان است.اما2500 سال پیش این معبد هرمی شکل نماد قلب با شکوه بابل بود.پهنه ی یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ.در29 اکتبر 539 پیش از میلاد در این شهر تا جایی که چشم کار میکرد پوشیده از انبوه مردمی بود که هراسیده و دل نگران چشم به راه مردی بودند که کشورشان را فتح نموده بود.آنها آمده بودند تا ببینند که گشاینده ی کشورشان چه سرنوشتی برایشان رقم خواهد زد؟معمولا فرمانروای شکست خورده متحمل مرگی کشیده و دردناک می شد،آن نیک بختانی که از دم تیغ می جستند به بردگی برده شده و شهر نیز غالبا به کام آتش سپرده می شد.این رسم همیشگی فاتحان بود که به اصطلاح عدل فاتح نامیده می شد.اما این یک فاتح معمولی نبود.با آنکه نام و آوازه ی گذشت و مدارای این فاتح زبانزد گیتی شده بود اما آن روز در نبود اخبار دقیق کسی نمی دانست چه سرنوشتی در پیش دارد.هنگامی که او از ارابه اش پیاده شد و از پله ها بالا رفت ابراز احساسات انبوه مردم فضا را آکنده کرد.شاید احساساتی نه از شوق دیدار بلکه فریادی به درخواست بخشش داشت.همین که او لب به سخن گشود جمعیت خاموش شد.این بار هم چون گذشته این پیروزمرد امید رعیا را بر باد نمی داد.او شروع کرد با کاری که هرگز تا آن زمان جایی شنیده نشده بود.او شتایش کرد مردوک خدای بابلیان را.پس از آن در یک دم فرمان داد تا درهای زندان ها را به روی صدها هزار برده ی بابلی که در میانشان بیش از صد هزار یهودی یافت میشدند که 60 سال در بابل اسیر بودند،او فرمان داد که هر کس در ستایش خدای خود آزاد است و در هر کجا که می خواهد زندگی کند.این بود فرمان انقلابی کوروش بزرگ ، بنیان گذار امپراتوری پارس.این رویداد گسستی تاریخی را در رسم همیشگی فاتحان به جا گذاشت.
در تاریخ میخوانیم وقتی اسکندر به ایران حمله کرد دو بار به مقبره ی کوروش برای ادای احترام آمد و هر بار یک قربانی به پیشگاه قهرمان خود آورد.
علاوه بر این اسکندر و سزار از او به عنوان یک نابغه ی جنگی یاد کرده اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر